زندگينامه    
              EMINEM

مارشال بروس مترز سوم نام کامل امينم است.مارشال يکی از دست پرورده های فوق العاده با استعداد پيشکسوت و بزرگ رپ يعنی Dr.dre می باشد كه از سال ۱۹۹۹ تاكنون نامش به عنوان يكی از جنجالی ترين خواننده های رپ تثبيت شده است.امينم درك كنايه آميز و الفاظ برنده خود را با مهارت باور نكردنی اش تركيب كرده و با اين كار به تخليه عقده های كودكی پر رنجش پرداخته است.
می توان گفت كه موفقيتهای امينم از زمانی كه اولين اثر انفرادی خود را ۷ سال پيش به سمع و نظر Dr.dre رساند به يك پيروزی سراسری در سبك رپ بدل شد.بحث و جدلی كه بر سر اشعار وی سر گرفته بهترين تبليغی است كه يك موزيسين می تواند برای آثارش ترتيب بدهد.ضمن اينكه او اولين رپ خوان سفيد پوست هم به شمار می آيد و اين در حالی است كه بسياری از رپ خوانهای سياه پوستی كه هوش و ذكاوتی بيشتر از او نداشتند حتی حاظر نبودند كه برای او جايگاهی قائل شوند.
و اين موضوع در اوايل فعاليت برای او تنش های بسياری ايجاد كرده بود تا جايی كه استعدادهايش هميشه تحت شعاع شخصيت رسانه ايش قرار گرفته است.شخصيتی كه مخلوطی از يك نابغه درگير سو ء تفاهمات و يك انسان شورشی است.هر كدام از اينها در جايگاه خود می تواند درست باشد ولی اگر از نگاهی ديگر بررسی كنيم امينم يك تاثير انكار ناشدنی و عظيم بر هواداران سبك رپ كه تماماً از سياهان تشكيل شده گذاشته است.
EMINEM در نزديكی كانزاس سيتی در ۱۷ اكتبر ۱۹۷۲ متولد شد.او بهترين دوران كودكی خود را در حالی سپری می كرد كه با خانواده اش دائماً بين زادگاهش و ديترويت در حركت بودند و مدام تغيير مكان می دادند تا اينكه سرانجام در سنين نوجوانی شيفته رپ شد.او كار خود را از سن ۱۴ سالگی آغاز كرد و نمايشهايش را در زير زمين خانه دوست دبيرستانيش انجام داد.
اين دو نفر تحت عنوان (ام اند ام و ماينكس) شروع به فعاليت كردند كه خيلی زود به امينم تغيير نام داد.
مارشال نام امينم را از حروف اول اسم كوچك و بزرگ خود يعنی مارشال و مترز گرفته بود.به خاطر مرزهای اجتناب ناپذير نژادی كه نمی توانست يك رپ خوان سفيد پوست را پذيرا باشد امينم بايد ساده ترين راه را برای متقاعد كردن شنوندگان هيپ هاپ زير زمينی برمی گزيد.يعنی مبارزه و به قول خودمون كل كل كردن به صورت شعرهای فلبداهه با خوانندگان رپ سياه پوست.                
بعد از مدتی مبارزات با رپ خوانهای سياه پوست و بردن از اکثر آنها چنان جنبه عامه پسندی انتخاب کرد که مردم می خواستند نام او را برای خودشان انتخاب کنند.ولی به يکباره عمويش که Ronnie نام داشت خود کشی کرد و اين کار انگيزه ای شد برای خروج موقتش از دنيای رپ.ولی مدتی بعد بازگشت و دريافت که چند رپ خوان ديگر از او برای تشکيل يک گروه دعوت کرده اند.همين موضوع باعث شد که او در سال ۱۹۹۵ اولين ريکورد تک آهنگی منتشر شود.
يک خواننده رپ به نام Proof که در طرف دوم يک تک آهنگ با او همکاری کرده بود چنان از کارش لذت برده بود که از او برای پيوستن به گروهش که D12 نام داشت دعوت کرد.گروهی شش نفره که هر کدام از اعضای آن حتی در اجراهای انفرادی هم به هم کمک می کردند.هر چند اولين آلبوم امينم به نام (Infinite)=(لايتناهی) روال يکنواخت هنری اش را شکست اما با اندک نقدهای خوبی روبرو شد.او در بسياری از پيامهايی را که می خواست به صورت مثبت ارائه کند در قالب اسليم شيدی (Slim Shady) يا لاغر مرموز روانه بازار کرد.يک شخصيت ساختگی مغرور اما اصلاح شده که از بيان هيچ احساسی هراس ندارد.امينم به تدريج احساسات محرمانه و درونی اش را در کارهايش وارد کرد.مثلا مادرش را در ترانه ها متهم کرد که آسيبهای روحی و روانی بسياری به او و برادر کوچکترش وارد آورده است.
وقتی آلبوم The Real SlimShady EP وحشيانه را منتشر ساخت بازار موسيقی با کاری ر روح اما متوسط،شاد و تفکر برانگيز روبرو شد و در روند کاری و نوشتاری او از همين درونمايه شکل گرفت.
اين ريکورد در جريان موسيقی زير زمينی اثر زيادی گداشت و نه تنها شيوه صدای تو دماغی خواننده بلکه رنگ پوستش او را به جنجالی باور نکردنی تبديل کرد.اگر چه امينم در آن مسابقه سال ۱۹۹۷ در لس آنجلس رتبه دوم را در شيوه خواندن بدست آورد آما باعث شد که استعدادهايش توسط Dr.Dre که به پدر رپ زير زمينی معروف است شناخته شود.
امکانات اجرا و ضبط نوار بعدی او تا دو ماه بعد ميسر نشد.او پی از آن کاری برای Dre فرستاده بود و دره هم مشتاقانه با او تماس گرفت و در روز ملاقات Dre به خاطر رنگ پوست امينم عقب نشينی کرد و بيش از هنر او از سفيدی پوستش غافلگير شد.
اما ظرف فقط يک ساعت به چنان تفاهمی رسيدند که شروع به ضبط ترانه My Name Is کردند که در پاييز ۱۹۹۸ امينم با يکی از همکلاسی های سابقش ازدواج کرد و در آن زمان با (Kid Rock) در «شيطان بدون دليل» شرکت کرد تا سرو صدای پيرامونش را بيش از پيش بلند کند.
The Real Slim Shady LP آلبومی با فروش عالی در اوايل سال ۱۹۹۹ بود که با موفقيت تک آهنگ My Name Is همراه شد و اين روند با مقبوليت ترانه Guilty Consience يا عذاب وجدان در سال بعد و در يافت جايزه Plantium برای امينم ادامه يافت.                        
پس از اين نمايش گسترده جنجالی بزرگ بر سر محتوای اين آلبوم برپا شد.برخی منتقدين نقدهای خشونت آميز و کارتونی برای آن نوشتند.در حالی که بسياری ستايشش کردند و آن را حرکت بر روی لبه تيغ همراه با طنزی سورئال ناميدند.
آلبوم The Marshall Matters LP در تابستان ۲۰۰۰ منتشر شد و با فروش نزديک به ۱ ميليون کپی در هفته اول انتشار آماری عجيبی را رقم زد به طوری که سريعترين فروش رپ در آن دوران لقب گرفت.با همه جنجالها آلبوم وی در صدر جداول ايستاد ولی اشعار تحريک آميز وی مثل «Kim» باعث شد تا زندگی مشترکش پايان بگيرد.امينم در جشن سالانه گرمي٬آلبومش نامزد چندين جايزه شد و منتقدان وی که او را با التون جان در يک اجرای دو نفره در مراسم مشاهده کردند ناچار به سکوت شدند.
در سال ۲۰۰۱ او همراه با چند تن از دوستان قديمی ديترويتی دوباره D12 را تشکيل دادند و آلبومی را روانه بازار کردند.در اواخر سال ۲۰۰۱ نيز او ا به جلوی دوربين گذاشت و در فيلم 8mile سينما را آزمود.
فيلمی با برداشتی ضعيف از زندگی خودش به کارگردانی هوادار غير قابل تصورش يعنی کرتيس هانسون.
آلبوم بعدی وی يعنی The Eminem Show بحث و جدل های اندکی آفريد ولی فروشی اعجاز آميز داشت که بهترين فروش را در دوران زندگی اش داشت.مخصوصا ترانه های I'm A Soldier٬Cleaning Out My Closet٬Superman٬Sing For The Moment و Without Me مه مورد توجه بسياری قرار گرفت.

 

زندگينامه  
  
                  MADONA

مدنا لوئيس ورونيکاسيکن ترانه سرا و هنرپيشه در شانزده آگوست ۱۹۸۵ در بی سی تی در شهر فيلجی ميشيگان متولد شد. او موفق به کسب بورسيه تحصيلی در دبيرستان شد و در دانشگاه ميشيگان رقص را آموخت. در اواخر ۱۹۷۰ آنجا را ترک کرد و به نيويورک جافيکرد، آلوين آلی و پيرل لنگ خواندن و رقص آموخت. او در چندين فيلم ايفای نقش کرد و با گروه های موسيقی راک همکاری نمود.                                              
آلبوم او تحت عنوان مونا و نمونه پاکدامن در سال ۱۹۸۳ با بيش از ميليون ها کپی از هر نوع به فروش رسيد. او به خاطر صحنه های مبتذل و اجراهای ويدئويی معروف شد. در سال ۱۹۹۲ کتابش تحت عنوان جنسيت همراه با عکس های مبتذل از خودش و ديگران با موضوعات عاشقانه به چاپ رسيد. در اواخر ۲۰۰۰ آلبوم او تحت عنوان موسيقی منتشر شد که برنده چندين جايزه شد. در اوايل سال ۲۰۰۰ در فيلم بهترين موضوع بود که در کنار نزديکترين دوست واقعی اش راپرت ديورت ايفای نقش کرد، ستاره شد.            
در تابستان ۲۰۰۱ اولين تور جهانی خود را به مدت ۸ سال راه انداخت، تحت عنوان تور جهانی فراگير. در لندن ۲۰۰۲ به عنوان ستاره در فيلم کمدی که به وسيله نمايشنامه نويس استراليائی ديويد ويليام سان نوشته شد بازی کرد. در مارچ ۲۰۰۳ آلبوم او تحت عنوان زندگی آمريکائی منتشر شد. چند ماه بعدکتاب کودکانی تحت عنوان رزهای انگليسی منتشر کرد که به چهل و دو زبان به منظور توزيع در بيش از ۱۰۰ کشور به چاپ رسيد.                      
مدنا از سال ۱۹۸۹ تا ۱۹۸۸ با هنرپيشه ای به نام سين پن ازدواج کرد. او از دوست قبليش کارلوس لئون دختری به نام دوردس مريا لئون دارد. در سال ۲۰۰۰ با کارگردان بريتانيائی به نام گای ريچی ازدواج کرد. آنها صاحب پسری به نام راکو ريچی، در يازده آگوست ۲۰۰۰ شدند.

 

زندگينامه    
  
             CHESTER

Chester Charles Bennington متولد 20 ام مارچ سال 1976 است.
تو گروه Chazzy Chaz هم صداش ميكنن و همچنين به نام Chemist هم ميشناسنش.
Chester در 31 ام اكتبر سال 1996 با Samantha ازدواج كرده و از او يك پسر به نام Draven Sebastian داره كه متولد 19 ام آوريل 2002 هست.
Chaz اهل Phoenix در Arizona هست ولي در حال حاضر در Los Angeles واقع در California زندگي ميكنه.
قدش تقريبا 182 سانتيمتره.
اصليتش آمريكاييه.
يك برادر بزرگتر از خودش داره كه 39 سالشه.
Chester تعداد زيادي هم حيوانات خانگي داره.
Chaz در دبيرستان Greenway درس خونده ولي بعدا به دبيرستان Washington رفت و از همونجا هم در سال 1994 فارغ التحصيل شد.
بزرگترين مشغوليت فكري Chester موسيقيه او از سن 13 سالگي تمرين جدي بر روي صداش رو شروع كرد و اين تمرينها بي تاثير نبوده و در حال حاضر داراي يك صداي خوبه كه به نظر من Linkin Park يكي از دلايل موفقيت و محبوبيتش به خاطر صداي خوب و قوي Chester هست.
اولين وسيله موسيقي كه Chester شروع كرد به يادگيري پيانو بود.              
بتهاي او در موسيقي Robert Plant از گروه Led Zeppelin و Scott Weiland از گروه Stone Temple Pilots هستند. وقتي كه Chester پسر كوچكي بود هميشه تو خونه آهنگهاي گروه Depeche Mode رو ميخوند و تو روياهاش خودش رو پنجمين عضو گروه تصور ميكرد. گروه هاي محبوب وتاثير گذار بر روي او Stone Temple Pilots ( كه او آلبوم Misfits از اين گروه رو تاثير گذار ترين ميدونه ) و سه گروه ديگه كه از طريق برادرش ميشناسه ( كه 13 سال از او بزرگتره ) Loverboy, Foreigner و Rush هستند. آلبوم هاي مورد علاقه او 13 Songs از گروه Fugazi و Greatest Hits از گروه All Green و IV از گروه Led Zeppelin و The White Album از گروه The Beatles و Purple از گروه Stone Temple Pilots هستند.
Chester در گذشته يعني سال ۱۹۹۳ خواننده گروه Grey Daze بوده . Grey Daze يك گروه مردمي و شناخته شده بود كه ترانه هاشون از اكثر شبكه ها پخش ميشد و 2 تا آلبوم هم بيرون داد كه به صورت رسمي ثبت نشد. بعد ها Chester گروه رو به دلايلي ترك كرد. GD هم فقط در Arizona ( آمريكا ) شناخته شده موند و در حال حاضر هم يك خواننده جديد دارن كه زن هست و همچنين نام گروهشون رو به Waterface تغيير دادن.
همون طور كه در نوشته قبليم به نام Forming The Band گفتم طريقه ورود Chester به LINKIN PARK به اين صورت بود كه Mike Shinoda يك Demo براي Chester ميفرسته و ازش ميخواد كه روي Demo صداش رو ضبط كنه و Chester هم مهموني رو كه به خاطر تولدش گرفته بودن ترك ميكنه تا كار رو زودتر انجام بده پس از اينكه كار آماده ميشه با Mike تماس ميگيره و فرداي اون روز به LA ميره و به عضويت گروه در ميآد.
Chester ميگه كه هيچ وقت از گيتارش جدا نخواهد شد.
رنگ موي طبيعي Chester سياه هست ولي اكثرا , هم مدل و هم رنگ موهاشو عوض ميكنه.
Chaz عينكي هست و عينك ميزنه.
Chester خال كوبي هاي زيادي داره : Hybrid Theory Soldier بر روي ساق پاي راستش , عكس يك اژدهاي سبز رنگ بر روي ساق پاي چپش , زبانه هاي آتش قرمز و آبي بر روي مچ دست هاش , عكس نوعي ماهي ژاپني بر روي شانه هاش , عكس يك جانور سياه بر روي پشتش , عكس يك زنگ بر روي دست راستش.
يك حلقه هم بر روي دهانش داره .

             LINKIN PARK
جرقه هاي اوليه اين گروه به وسيله Mike و Brad با تشكيل گروه Zero زده شد. گروه Zero از Mike , Brad , Joe , Rob , Phoenix , و Mark تشكيل شده بود. كه البته Mark قبل از اينكه نام گروه ازZero به Hybrid Theory تغيير پيدا كنه گروه را ترك كرد اما ارتباطش رو با دوستاي قديميش قطع نكرد و هم اكنون هم در گروه Taproot فعاليت داره.
گروه Zero اولاي كار فقط براي تفريح و سرگرمي كار ميكردند اما كم كم مورد توجه دوستان و نزديكان قرار گرفتند. سپس يك Show در لس انجلس برگزار كردند وبا شركت Zomba Music قراردادي امضا كردند تا اولين شوي اونها رو تكثير و پخش كنه.
Zero با گروههايي مثل System Of A Down و SX-10 همكاري و همراهي ميكرد.
گروه Zero كم كم تو كارشون جدي تر شدن اما هنوز جذابيت لازم رو نداشتند و دست به تغييراتي زدند و دنبال يك خواننده جديد گشتند كه حدود دو سال بعد Chester وارد گروه شد و ورود او همراه بود با تغيير نام گروه از Zero به Hybrid Theory .
Chester قبلا در گروهي به نام Grey Daze فعاليت داشت كه موفق هم بود .            
گروه Hybrid Theory براي اينكه ببينه كاره Chester چطوره براش يك Demo ميفرستن تا روش بخونه و صدا گذاري و تنظيمات رو انجام بده Chester هم چونكه به كارش علاقه زيادي داشت به يك استوديوي ضبط ميره و در مدت 3 روز فعاليت حرفهاي Demo رو آماده ميكنه وپس از تماس واعلام اين خبر همه از شنيدنش شگفت زده ميشن وسپس ميگه كه بايد به كاليفرنياي جنوبي جايي كه يك ميهماني به مناسبت روز تولدش گرفتن پرواز كنه . Chester مهماني رو ترك ميكنه و كاري رو كه آماده كرده و همه مشتاق شنيدنش هستند رو براي اولين بار از پشت تلفن پخش ميكنه بعد از شنيدن همه راضي از نتيجه ازش دعوت ميكنن كه براي همكاري پيششون برگرده سپس گروه چند تا Demo ديگه هم با كمك Chester آماده ميكنه و به وسيله شركت Zomba كارهاي آماده شده رو تكثير و در اختيار مردم قرار ميدن.
حالا ديگه كاره گروه خيلي مورد قبول واقع شده بود و مورد توجه شركت Warner Brothers قرار ميگيرن و با هم قرارداد امضا ميكنن وگروه هم كه كم كم داشت خيلي معروف ميشد به فكر تعويض نام خود ميافته تا با گروهي به همين نام يعني Hybrid Theory اشتباه نشه پس LINKIN PARK رو برگزيد.حالا يه نكته جالب هم در مورد نام Linkin Park كه هميشه برام سوال بوده و دنبال جوابش بودم بگم
من هميشه به اين فكر ميكردم كه Linkin Park اصلا يعني چي چون اصلا معني تحت اللفظي نداره شايدم من زبانم ضعيفه خلاصه تو همين خماريها بوديم تا اين كه تو يه سايت خوندم كه ماجراش اينه كه اين آقاي Chester در يك منطقه و پاركي به نام Lincoln Park در Santa Monica واقع در كاليفرنيا كه مخصوص دوره گردها و بي خانمانها بوده زياد رفت و آمد داشته يعني پاتوقش بوده و چون از اسمش خوششون اومده گذاشتن Lincoln Park كه البته چون WebSite lincolnpark.com هم قبلا به فروش رفته بوده و خريدش هم گرون تموم ميشد و اينكه با گذاشتن نام Lincoln Park بعضي ها فكر نكنن كه اينها يك گروه محلي و دوره گرد هستن تلفظش رو كه همون Linkin Park نوشته ميشه رو خودشون گذاشتن .

 

زندگينامه    
  
  KING OF POP

مايكل يكي از معروف ترين  ومحبوب ترين خواننده ها در ايران است پس از توضيحات اضافي راجع به او خودداري ميكنم . مايكل جكسون كه هم اكنون 46 سال دارد كار خود را از 5-6 سالگي و به همراه گروه Jackson five آغاز كرد كه اين گروه متشكل از خانواده جكسون بود و كوچكترين آن ها كه مايكل نام داشت تبديل به مشهور ترين آن ها نيز شد . او درحاليكه تنها 24 سال داشت بعنوان King of pop انتخاب شد . لازم به ذكر است كه او سه مرتبه ازدواج كرده و مشهور ترين همسر او دختر الويس پريسلي سلطان بي رغيب راك اند رول جهان بود . مايكل داراي سه فرزند است . يك دختر و دو پسر به نام هاي prance michael 1 و prance michael 2 جكسون به تازگي با مشكلاتي مواجه شده . غير از مشكل دادگاه هاي او و اتهاماتش مي توان به بيماري او اشاره كرد كه به دليل جراحي پلاستيكي كه روي پوستش انجام داد به آن دچار شده و مشكل ديگر او از فرم افتادن بيني اش است و آن هم به اين دليل كه در سال 1997 دكترجراح مايكل در هنگام جراحي بيني او را شكست و هنوز كه هنوزه آن بيني براي مايكل بيني نشده است

 

زندگينامه    
  
      NIRVANA            

نيروانا لغتی است به زبان سانسكريت كه در آيين بودائی به معانی مختلفی چون حيات جاودان پس از مرگ يا رها شدن از خواهش های نفسانی به كار می رود.
كرت دونالد كوبين (Kurt Donald Cobain ) رهبر گروه نيروانا در ۲۰ فوريه ۱۹۶۷ در شهری به نام هاكوام (Haquaim ) واقع در ۱۴۰ كيلومتری جنوب غربی سياتل (Seattle) به دنيا آمد. مادر وی زنی خدمتكار و پدرش يك مكانيك بود. وی از ۲ سالگی علاقه قراوان خود را به موسيقی نشان داد و از همان سنين كودكي نيز شروع به يادگيری گيتار نمود. خانواده وی پس از مدتی به شهر بسيار آرام و دورافتاده ای به نام آبردين (Aberdeen ) مهاجرت كردند و در همان شهر دور افتاده بود كه بعد ها كرت به همراه عده ای از دوستانش گروه نيروانا را سامان دهی نمود.
اما تنهايی های طولانی مدت و زندگی در يك شهر دور افتاده و خلوت از كرت جوانی افسرده و معتاد به مواد مخدر ساخته بود و اين موضوع بر فعاليت های وی در زمينه موسيقی نيز بی تاثير نبود. اشعار نيروانا لبريز از نا اميدی و احساس حقارت بود و حكايت از روحيات سراينده خويش داشت و شايد همگی اين موارد دلايلی بودند كه در آينده، سرنوشت نا فرجام كرت را رقم زد.
اولين آلبوم نيروانا در ژوئيه ۱۹۸۹ تحت عنوان Bleach به بازار عرضه شد و موفقيتی به دست نياورد. ولی دومين آلبوم اين گروه با نام Never Mind كه در سپتامبر ۱۹۹۱ به بازار آمد و از استقبال بسيار خوبی مواجه شد و در مدتی كمتر از يك ماه بيش از ۵۰۰۰۰۰ نسخه از اين آلبوم به فروش رسيد. اين آلبوم همچنين در سال ۱۹۹۲ به عنوان آلبوم برتر نيز برگزيده شد. اين آغازی برای شهرت و كنسرت های متعدد گروه نيروانا به رهبری كرت كوبين بود.                    
آنان در سراسر كشور و بسياری از كشور های ديگر به اجرای كنسرت می پرداختند كه هر روز بيش از پيش بر شهرت و طرفداران آن می افزود. آلبوم های ديگر نيروانا به نام های  Incestiside . Inutero . Unpelugged به بازار عرضه شده اند و به شهرت نيروانا افزودند. ولی اين شهرت و صعود از پله های ترقی تنها ۵ سال به طول انجاميد. در آوريل ۱۹۹۴ همه چيز برای نيروانا به پايان رسيد. كرت پس از اجرای آخرين كنسرتش در اول مارس ۱۹۹۴ در شهر مونيخ آلمان به علت مصرف بيش از حد هروئين در مركز توانبخشی اگزودوس (Exodus ) بستری شد. بسياری علت اين كار وی را اقدام به خود كشی اعلام كردند. در ۸ آوريل همان سال تنها چند روز پس از مرخص شدن كرت از مركز توانبخشي، جسد وی در منزلش توسط سيم كشی به نام گری اسميت (Gary Smith ) كه برای سر كشی به آپارتمان او رفته بود پيدا شد. علت مرگ وی شليك گلوله بود و در كنار جسد او نيز يادداشتی به خط كوبين مبنی بر اقدام به خودكشی وجود داشت. اگرچه هنوز هم عده ای هستند كه كرت را قربانی يك جنايت  می دانند و پرونده قضائی وی در همان سال به عنوان خود كشی بسته شد. با مرگ كرت كوبين، گروه نيروانا برای هميشه از هم پاشيد و تنها نامی از آن به همراه ۵ آلبوم زيبا برای طرفدارانش به يادگار ماند.

 

زندگينامه    
  
  SCOOTER

گروه SCOOTER كه هم اكنون يكی از ستاره های موسيقی اروپا است، فعاليتش را را در زمينه موسيقی از سال ۱۹۸۶ آغاز كرده است. در اين گروه Axel و Baxxter  و Rick  يك گروه سه نفری را تشكيل دادند و بيشتر كارهايشان را به صورت گروهی انجام می دادند.اولين آلبوم آنها در سال ۱۹۹۵ به پايان رسيد. اولين آهنگ اين آلبوم ، آهنگ Hyper Hyper بود كه به عنوان اولين اثر اين گروه در سال ۱۹۹۴ شكل گرفت.
آنها اولين كنسرت زنده يشان را در هامبورگ اجرا كردند و با اينكه در ابتدا فكر نمی كردند از اولين آلبومشان تحت عنوان The Beat Goas On استقبال شود اما بيشتر از ۷۰۰ هزار نسخه از آهنگ Hyper Hyper اين آلبوم فقط در آلمان به فروش رفت. اين آلبوم نه تنها در آلمان بلكه در سراسر اروپا طی چند سال از پر فروشترين آلبوم ها موسيقی بود.
پس از مدتی گروه SCOOTER ستاره موسيقی آلمان شد و آوازه شهرتش در سراسر اروپا پيچيد.
گروه SCOOTER از سال ۱۹۹۵ تا كنون ۸ آلبوم ارائه داده است كه همه آلبوم ها آنها تقريبا از فروش بالايی برخوردار بوده است.در سال ۲۰۰۲ تغييراتی در گروه SCOOTER و همچنين سبك آنها ايجاد شد (Axel رفت و به جای آن Ferris وارد گروه شد). اولين آهنگی كه آنها با سبك جديدشان اجرا كردند، آهنگ Nessaja بود كه اين آهنگ در سال ۲۰۰۲ در آلمان از نظر فروش در رده اول قرار گرفت.

H.P Baxxter

امروزه H.P Baxxter خواننده اول گروه SCOOTER با نام كامل Hans-Peter Geerdes ستاره بی چون و چرای تكنو جهان است. او همچنين دستكش طلايی اين سبك را نيز به خود اختصاص داده است.

تاريخ تولد: ۱۹۶۶ / ۳ / ۶

متولد: هامبورگ

قد: ۱۸۸ Cm

علاقه مندی ها: Mini Coopeh - Oldtimers - Kino - Sport - England

تهيه كننده كارهای آنها: Jens Thele

اعضای گروه: H.P Baxxter - Ferris Buller - Rick Jordan
لازم به ذكر است كه آلبوم جديد SCOOTER با نام Jigga Jigga روانه بازار شده است.

 

زندگينامه  
  
                         WESTLIFE

ماجرا مدتی پيش در يک شهر به نام اسيگو در غرب ايرلند شروع شد.سه پسر به نام های *کين آگان.مارک فيلی و شين*با همديگر نمايشی را در مدرسه اجرا کردند و بعد از موفقيتشان بر روی صحنه تصميم به تشکيل يک گروه گرفتند به نام * ۶ در ۱*وبعدها آن را به نام *آی.ا.يو*(I.O.You)تغيير دادند.                              
گروه ترانه ای به نام *دختربا ما و برای هميشه*در ايرلند عرضه کردند و بعد از موفقيت محدودی مادر شين *ما*(mea)با مدريت گروه بويزن *لوييس والش*تماس گرفت و سعی کرد تا او را متقاعد سازد تا نگاهی به کارهای آنان بيندازد و امکان قرارداد بستن با آنها را محيا سازد.اگر چه *لوييس*تحت تاثير قرار گرفته بود اما احساس کرد وقت لازم را برای اداره کردن گروهی ديگر ندارد.اما خوشبختانه وی با *رونن کیتينگ* در گروه *بويزن*تماس گرفت و رونن پذيرفت که به عنوان همکار در مدريت گروه جديدئ به لوييس کمک کند .
ترکيب *ای.ه.يو*(I.O.YOU) تغيير يافت ـــ سه عضو به نام های*درک.ميشل وگراهام عذرشان خواسته شد و سپس آزمونهاييبرای گزينش دو عضو جديد برای گروه در دوبلين برگزار شد.*نيکی برن و *بريان مک فادن*در پايان گزينش شدند.
*وست لايف*متولد شده بود.

گروه وست سايد در ابتدا  گروه*بک استريت بويز*را در دوبلين حمايت کردندو نيز در توری با گروه*بويزن*به ايرلند و بريتانيا در نوامبر سال ۱۹۹۸ همراه بودند. آنها تماشاچيان را در تور بريتانيا مبهوت ساختندو جايزه * best ney tour act*را در نوامبر ۱۹۹۸ از آن خود کردند.گروه در سال ۱۹۹۹ مجبور به تغيير نام خود از *west side*  به *westlife*شد چون در آن دهره گروهی وجود داشت که مشترکا از نام west side بهره می بردند.به طور غير منتظرانه westlife اولين ترانه شان را به نام *دوباره به آن سوگند بخور*را که مستقيما در صدر فهرست آهنگهای پر فروش قرار گرفت را در آوريل سال ۱۹۹۹ عرضه نمود.و به عنوان پرفروش ترين اجرای اول ترانه که تا آن زمان در ايرلند وجود نداشته بود برگزيده شد.بعدها westlife هفت ترانه ی ديگر را در بريتانيا عرضه کرد و کارهای *رويايی دارم*و *فصلها در خورشيد*کريسمس بريتانيا را در سال ۱۹۹۹ بهترين ساخت.آلب.م اجرای اول کو در سال ۱۹۹۹ در بريتانيا عرضه شد برای آنها جايزه *تنديس پلاتينيوم سه ضربی*را به همراه داشت.از ديگر جوايز آنها برنده شدن جايزه ی *رکورد سال*برای ترانه ی *پرواز بدون بال*بود و هم چنين برخورداری از موفقيت های بی شمار ديگر.
westlife در آن دوره ی کوتاهی که متولد شده بود رکوردهای بسياری را شکسته بود.آلبوم بعدی آنها به نام *ساحل به ساحل*جايزه ی *triple platnum*را فقط يک روز بعد از عرضه از آن خود کرد وعرضه ی هفتمين ترانه ی آنها به نام *عشق من*در تاريخ پرفروش ترين ترانه ها به آنها رتبه ای داد که در طول تاريخ اين فهرست به گروهی که هفتمين ترانه ی آنان به اين اندازه جلب توجه کند داده نشده بود.ترانه ی کريسمس آن ها *آنچه انسانی را می سازد با فاصله ی کمی صدر فهرست را از دست داد و به مکان دوم رفت ولی در مدت کمی ترانه ی *دختر بالا شهری*گروه را به صدر فهرست برگرداند.ترانه ی بعدی آنها *ملکه قلبم*به موفقيت ای ديگر گروه افزود.آلبوم *دنيای خودمان*که در اواسط نوامبر عرضه شد از ديگر موفقيتها بود.

زندگينامه    
  
  BRITNEY SPEARS

بريتني رمانتيك ترين و پروانهاي ترين خواننده اي است كه جهان تا به حال به خود ديده. بريتني اسپيرزدختري دوست داشتني و زيبا  كه البته نام كامل او بريتني جين اسپيرز(Britny jean spears)      ا ست در دوم دسامبر 1981در شهر كوچكي در جنوب ايالت كنتوود به دنيا آمد. اين شهر كه لاوزيانا نام دارد داراي 1200 نفر جمعيت است و اسپيرز بيشتر عمر خودش را در اين شهر زندگي كرده است . او خوانندگي را در سنين بسيار پائين با خواندن آوازهاي مذهبي به همراه گروه كر در يك كليسا آغاز كردو به آهنگسازي پرداخت تا اينكه بالاخره در سن 11 سالگي با يك نمايش تلويزيوني در شبكه ميكي موس آغاز به همكاري كردو اين نقطه آغاز زندگي حرفه اي او بود.بريتني تا سال 94 با اين شبكه همكاري كرد و با گروه ان سينك (NSYNC) آشنا شد پس از آن با گروهي كاملا دخترانه بعنوان تكخوان همكاري كرد وسپس از كارهاي گروهي بكلي جدا شد و چند ترانه كه به سبك تين پاپ (teen-pop)  ساخته شده بودند را اجرا كرد كه تمام اين آهنگ ها شبيه و تاثيريافته از آهنگ هاي گروه بك استريت بويز(Backstreet Boys) بودند.
بعدا بريتني براي اينكه آلبوم هايش را به فروش برسند و براي اينكه خود را به بروبچه هاي عشق بك استريت معرفي كند تصميم جديدي گرفت و در آن سال به هر كس كه آلبومي از بك استريت بويز خريداري مي كرد كليپي مجاني از بريتني مي دادند (نام اين آهنگ I'll never break your heart بود ) . او كم كم به همين شكل و به كمك اجراي آهنگي پس از اجراي هر كنسرت توسط ان سينك سري بين سرها در آورد و بالاخره اولين آلبوم خود را بنام با يك تك آهنگ بنام ( Baby one more time ) به بازار فرستاد و بعنوان جوان ترين خواننده زن معرفي شد و همين امر باعث شد كه فروش آلبوم هاي او روز به روز بيشتر شود تا اينكه در همان هفته اولين آلبوم او لقب پر فروش ترين آلبوم را گرفت . او در سن 19 سالگي ديگر خواننده اي كاملا شناخته شده بود. زيبايي او بسيار به او كمك كرد زيرا عكس هاي او را در رستوران هاي مك دونالد براي تزئين به ديوارها زدند و هر كه آن را مي ديد دلش هم مي خواست و در نتيجه آلبومي از او خريداري مي كرد !
بريتني كم كم بزرگ شد ولي موسيقي او به همراه اوبزرگ نشد و همان موسيقي بچگانه و سطحي باقي ماند و منتقدان به او اين ايراد را گرفتند و كاملا هم بر حق بود . در امريكا به بريتنيschool girl(دختر مدرسه اي) مي گويند و اين به خاطر ظاهر او بود و بريتني كه ديگه بزرگ شده بود و به قول خودش ديگه يه young lady شده بود براي رهايي از اين لقب دست به كارهايي زد كه همه اين كارها نتيجه عكس دادند از جمله اين كارها ميتوان به پو شيدن لباس هايي اشاره كرد كه اصلا مناسب دختري مثل بريتني نبودند و اين خواننده كه از قبل هم مانكن بود تيپي گرفت و دست به اجراي كنسرت و كليپ براي بالاي 18 سال زد! و اين كار را آنقدر ادامه داد تا اينكه سال گذشته مجلهNHL او را بعنوان بي تربيت ترين زن سال معرفي كرد من يكي كه واقعا متاسفم . اقدام ديگر بريتني خواندن ترانه هايي مانند Im not a Girle and Im not a woman! بود با اين مضمون كه من دختر نيستم و هنوز زن هم نيستم !!

 

CRADLE OF FILTH    
      
Cradle Of Filth ، به عقيده خيلي ها مساويه با سمبل Black متال! گروه Black متالي در سال 1991 بوجود آمد. خواننده گروه Dani Davey ، گيتار Paul Ryan ، Benjamin کيبرد ، John Richard بيسيست گروه و Darren درامر گروه اعضاي اونو تشکيل ميدادن. ارنجی که بارها و به زودی تغییر کرد ، اما هسته اصلی گروه را پایه گذاری کردن. اونها رو Goth Metal و Heavy هم دیدیم.  

•گروه در ابتداي کار يک Demo را براي معرفي خودشون عرضه کردند با نام Invoking the Unclean . و اين کار با دو Demo ديگه از گروه ادامه پيدا کرد.درامر ، گيتاريست و بيسيست گروه عوض شدند و به نوعي ارنج گروه تغيير کرد.
•سال 1994 و آلبوم The Principle of Evil Made Flesh . اولين کار رسمي گروه. آلبومي که براي عده اي بسيار خشم برانگيز بود. به عقيده بسياري بد نام کننده گروه شد . چون بر اين عقيده بودند که سبک رو به سمت مورد توجه عموم بودن پبش برده و اين کاريه که هميشه باعث افت ارزشهاي کار ميشه. صداي خاص و منحصر به فرد خواننده گروه ، ملودي هاي قابل درک و تکراري ، استفاده از ريف هاي که در Thrash به چشم ميخوره ، استفاده از اشعاري که گاها به شدت غمگينند از خصوصيات بارز اين اثره. در The Forest Whispers My Name استفاده از ريفهاي Thrash به چشم ميخوره. در One Final Graven Kiss ملودي هاي آشنا و تکراري که کار رو به سمت عامه پسند بودن سوق داده ميشه به وضوح ديد. با وجوده کاوري ترسناک و وهم آور. با اين آلبوم به اندازه کافي Cradle براي همه شناخته شد.
      
•روند تغيير ارنج ادامه داشت تا در سال 1997 البوم بعدي گروه با نام Dusk & Her Embrace عرضه شد. به عده کارشناسان بهترين کار گروه. عقيده دارن Cradle چيزي بيش از گروههاي ديگه براي Black انجام نداده. اما کارهاي اون به خاطر انحصاري که بعضا در کارهاشون موج ميزنه متفاوتند. کاري بعضا غير عادي و نا آشنا اما زيبا. در Heaven Torn Asunder ميشه حس کرد. تا جايي که اين آهنگ رو جزو بهترين هاي Black تا حال ميدونن. استفاده از Keyboard رو براي برخي شنوندگان خسته کننده ميدونن ، اما عقيده دارند اين و جنس صداي خواننده گروه را چيزي براي هدف گروه ميدونند. دقيقا همون چيزي که يک European black metal بايد دارا باشه. اينها دست در دست هم داد تا Cradle رو از عوامل شناخته شدن Black بدونن!
•سال 1998 و Cruelty and the Beast . سومين آلبوم رسمي گروه. جوي ملوديک ، قوي ، و در عين حال تاريک! کاري که حتي هواداران سبک هاي ديکه رو هم به سمت خودش کشوند. از اين آلبوم Cruelty Brought Thee Orchids ، Lustmord and Wargasm رو قابل توجه ميدونن. صداي قوي ، کلفت و کاملا مشهود خواننده گروه ، صداي جيغ مانند گروه که از مشخصه هاي Black به حساب مياد ، صداي خواننده زن گروه ، صداي ريفهاي سريع گيتاريست ، حمله هاي سريع درامر يک کاره قوي ارايه داده! کارهاي عموما با يک جوي ملوديک و آروم که با Keyboard تداعي ميشه شروع و رفته رقته و يا به ناگاه سريع ميشه ، در Track ي با نام Lustmord and Wargasm از همين آلبوم ميشه اين رو به وضوح ديد.
•گارهاي گروه ادامه پيدا کرد تا آخرين کار گروه با نام Damnation and a Day که در سال 2003 عرضه شد. که جزو آلبومهاي قوي اين گروه ميدونن.

Cradle هم مانند باقي گروههاي متال از IronMaiden کاور کرده. يکي از محبويترين آهنگهاي IronMaiden با نام Hallowed Be Thy Name که واقعا شاهکاره. اما با همون جو ملوديک ، خشن و سريع Black . Cradle رو شايد نشه به عنوان بهترين گروه Black نام برد ، شايد نشه اون رو در اين سبک بي رقيب دونست اما بيشک Cradle از پيشگامان اين سبک به حساب ميارن. به عقيده خيلي ها اون بهترين معرف Black و شايد پرطرفدارترين اونها باشه. آلبومهاي مثل Dusk and her embrace و از اين قبيل رو واقعا بي رقيب ميدونن.بيشترين تاثير پذيري گروه را از Alice Cooper و اشخاصي مثل Manson ميدونن. يک گروهي که شايد کارهاش منحصر به خودش باشه . و اين رو مديون صداي قوي و خشن و ويران کننده خواننده گروه ، استفاده منحصر به فرد از Keyboard و نوازندگي سريع گيتار ميدونن.

 

زندگی نامه ریکی مارتین---Ricky Martin

ريكي‌مارتين در بيست‌وچهارم دسامبر سال 1971 در سن‌جوئن، پرتوريکو متولد شد و در همان جا تحصيل كرد. در سنين كودكي در نمايش‌هاي مدرسه شركت مي‌كرد و در گروه كُر آواز مي‌خواند. زماني كه شش ساله بود شروع به اجراي نقش در آگهي‌هاي بازرگاني تلويزيون كرد و مدت كوتاهي پس از آن درس‌هاي بازيگري و آواز حرفه‌اي را فرا گرفت كه راه را براي اجرا در منودو هموار كرد و بعد از ياد گرفتن درسهاي ابتدايي موسيقي و تأثيرات اوليه و غيرمعمول از ديويد‌بويي و چيپ تريك باعث شد كه مادر ريكي، او و برادرانش را به كنسرت سلياكروز  ببرد واين اتفاق تأثير عميقي بر وي گذاشت. او اين حادثه را با لبخندي به ياد مي‌آورد: «يك روز مادرم از موسيقي راك خسته شد و گفت: من ديگر نمي‌توانم تحمل كنم. گوش‌هاي ما را پيچاند و ما را به كنسرت سلياكروز برد كه حقيقتاً روي من تأثير گذاشت». ريكي اكنون مي‌گويد: من به همه چيز گوش مي‌كنم من مثل يك اسفنج هستم و در اين دورة پر از خلاقيت احساس مي‌كنم كه بايد رها باشم.
در سال 1984 وقتي كه دوازده ساله بود به طور رسمي عضو منودو ـ يك گروه پاپ محلي ـ شد و براي پنج سال رهبري خوانندگي گروه را بر عهده داشت و به افراد گروه كمك كرد تا تبديل به چهره‌هاي جهاني شوند و با وجود اينكه در اين پنج سال روند فرسايشي را در ثبت آثار سفرهاي خود داشت، به يك باره در سال 1989 رشد غيرمنتظره‌‌اي در منودو كرد و در همان زمان بود كه منودو به اوج موفقيتش رسيد.
مارتين زماني كه دبيرستان را تمام كرد مسير زندگيش را برگزيد و به خانه‌اش در پرتوريكو بازگشت و به اميد دست يافتن به موفقيت‌هايي در تك‌خواني عازم نيويورك شد و چندين ماه را در آرامش سپري كرد. خودش در رابطه با اين تصميمش مي‌گويد: شركت داشتن در يك باند در آغاز كارم و ترك كردن آن پس از مدتي به اين خاطر بود كه مي‌خواستم بازبيني كوچكي بر روي كارهايم داشته باشم. مي‌خواستم كمي، مسئوليت بر عهده بگيرم. احساس خوبي است. وقتي اين احساس وارد موسيقي شود، شما هر چه را كه دوست داري و هر چه را كه از آن لذت مي‌‌بري اجراي كني و اين همان چيزي است كه حضار شنونده منتظر آن هستند، با تمام بي‌ريايي و صميمت و آزادي عمل.
مارتين بعد از يك سال بيكاري و نااميدي در نيويورك رهسپار مكزيك شد و كمي بعد از آن در قالب نقش‌هاي نمايشهاي تلويزيوني پراحساس و كم‌ارزش مكزيكي شركت كرد و در سال 1991 اولين آلبوم خود را با نام خود منتشر كرد كه در آن با روبي‌رزا يكي از افراد گروه منودو كه در بيشتر مسير حركت و فعاليت مارتين با او همكاري داشت، كار كرد. او در اين زمان وقتش رابين نمايش و آهنگ تقسيم مي‌كرد. دو سال بعد، كارش را با جوآن كارلوس كلادرون  ادامه داد و آلبوم مي‌آماراس  را در سال 1993 ساخت كه موفقيت بزرگ‌تري را براي او به همراه داشت و از او يك سوپراستار در آمريكاي لاتين ساخت. اين پيشرفت باعث شد تا ريكي‌مارتين يك بار ديگر نقل مكان كند. اين بار در سال 1994 به لس‌آنجلس رفت و به ايفاي نقش در نمايش‌هاي پر احساس جنرال هاسپيتال پيوست و تكرار نقش ميگوئل مورز چنان موفق بود كه او را به قالب نقش ديگري در برادوي رساند و در آنجا نقش مارلو  را در لس‌‌يسرابلزبازي كرد.
او جنرال هاسپيتال را ترك كرد و به ايفاي همان نقش به مدت يك سال ادامه داد و به خاطر آن جايزه گرفت كه متقارن با زمان دوبلة متن اسپانيايي فيلم انيميشني معروف هركول بود. او در سال 1995 سومين آلبوم خود را با نام ا مديو وايوير  عرضه كرد كه گرايش به راك قويتري در آن به چشم مي‌خورد و تركيبي از سبك لاتيني به همراه رقص فلامنكو ـ نوعي رقص اسپانيايي ـ و كومبيا  بود. انتشار اين آلبوم نقطه تحولي در آثار ضبط شده مارتين است كه فروش آن در سراسر جهان به شش‌صد هزار در طول شش ماه رسيد و انتشار دوباره آن در سال 1997 به موقعيت بهتري دست يافت و به محض اينكه قرارداد يك سالة او با برادوي تمام شد. مارتين شروع به كار بر روي چهارمين آلبوم اسپانيايي خود به نام‌ ولو كرد و در اوايل سال 1998، آن را روانه بازار كرد كه فروش باورنكردني شش ميليون كپي را در جهان تجربه كرد. اين آلبوم در فوريه سال 1999 در مراسم اهداي جوايز گرامي  بهترين آلبوم پاپ لاتين لقب گرفت و تك‌خواني ريكي با نام لاكپاددلاويدا  در همين آلبوم، آهنگ رسمي جام جهاني 98 فرانسه در بيش از سي كشور دنيا به فروش قابل توجهي رسيد.
ريكي‌مارتين، مادونا (Madonna) را در مراسم اهداي جوايز گرامي ديد و كمي بعد از آن گروهي را به همراه او براي ضبط آواز دو نفره« مواظب باش»  ترتيب داد. او در مورد اين همكاري مي‌گويد: نمي‌توانستم فرصت كار كردن با مادونا را از دست بدهم. كار با او فوق‌العاده بود. اول اينكه او پر از شور و احساس زندگي است. ما همه آن را مي‌دانيم و دوم اينكه بسيار بااستعداد است. او آوازهاي شگفت‌انگيزي را خوانده است و من فكر مي‌كنم كه آنچه را كه او و من انجام مي‌دهيم در يك راستا قرار دارد.
ريكي‌مارتين در همين وقت همكاري‌هاي ديگري با ستاره‌هايي مثل جون سكاداپ و لوئيز انريكو و خواننده سوئدي، مجا  داشت كه بسيار مورد توجه قرار گرفتند. او از سال 1999 راههاي جديدي را با تركيب عناصر پاپ، راك وترس باب كرد . اولين آلبوم پاپ انگليسي زبان كه لقب ريكي‌مارتين را گرفت، پس از دو سال كار بر روي آن در ماه مه 1999 در دسترس عموم قرار گرفت و بزرگترين فروش انفرادي را در تاريخ آثار كلمبيا داشت.
ريكي من‌باب توضيح تصميمش مبني بر ضبط اثر انگليسي مي‌گويد: اين كار به خاطر ارتباط برقرار كردن با همه است. من هرگز از خواندن به زبان اسپانيايي ـ از آنچه كه هستم ـ دست برنمي‌دارم اما اين بخشي از برنامة من است.
او در سال 2000 آلبوم پرصدا  و مجموعة آثار اسپانيايي ديگري را نيز به نام لاهيستوريا در سال 2002 منتشر كرد و آخرين آلبوم ريكي‌مارتين به زبان اسپانيايي با نام لاس آلاماس دل سيلنسيو  محصول سال 2003 است كه شايد بهترين آلبوم او باشد. او در مورد اين آلبوم خود مي‌گويد: اين اثرم در مورد چيز فراموش شده‌اي است. در اين آلبوم شخصي را پيدا خواهيد كرد كه به دنبال چيز عميق‌تري مي‌گردد. به دنبال حقيقت، صداقت، عدالت و آزادي.
امروزه آهنگ جديد ريكي‌مارتين به نام شی بنگز در اكثر شهرهاي آمريكا اجرا مي‌شود و مردمي كه نمي‌توانند به اندازه كافي از ريكي‌ استفاده كنند به زودي از آلبوم جديد پرشور و هيجان او لذت خواهند برد. ريكي در حال حاضر صداهاي تركيبي جديد را با نواختن تعداد زيادي آلات ضربتي در آوازهايش امتحان مي‌كند و در شبكه ام تی وی   در حال ساخت آهنگ تصويري ازشی بنگز مي‌باشد و تأكيد مي‌كند كه اين آهنگ تصويري براي معتقدين به آزادي و اعتبار شخصيت ساخته مي‌شود.
ريكي‌مارتين همچنين مؤسسة خيريه‌اي را نيز با نام خود تأسيس كرده است و عضو فعالي در مؤسسة خيرية بيماريهاي كودكان است و طبق خبرگزاري بانكوك مركز تايلند، ستارة پاپ، ريكي‌مارتين از مناطق ويران شدة سونامي ديدن كرد و از بچه‌هاي مصيبت‌ ديدة بيست‌وششم دسامبر دلجويي به عمل آورده است و سخنگوي وزارت امور خارجة تايلند گفت: مارتين رئيس مؤسسة خيرية ريكي‌مارتين توجه خود را بر روي بچه‌هاي بي‌سرپرست و خانواده‌هاي داغديدة اين فاجعه متمركز كرده است و از دولت ايالات متحدة آمريكا به مبارزه برخاستن با استفادة جنسي و تجاري از بچه‌ها كمك خواسته است.
ريكي‌مارتين تاكنون بيش از 32 ميليون آلبوم و بيشتر از 8 ميليون آلبوم تك نفره را در سراسر جهان فروخته است و شور و هيجان پاپ لاتين را در تمام دنيا بر سر زبان‌ها انداخته است .
او در مورد توليد كارهاي خود مي‌گويد: من هميشه روياي كار گروهي را داشتم.
او با روبي رزا (كسي كه سالهاي زيادي با او كار كرده)، اميليواستفان پيشقدم در پشتيباني از صداي ميامي)، دسموند چايلد (ترانه‌سرا كه به خاطر همكاريش با بون جوي ـ ـ و آئروسميت ـ معروف است) و ويليام اوربيت خداي سازهاي الكترونيكي همكاري داشته است. توليد براي مارتين اهميت زيادي دارد و به پايه‌هاي موسيقي او كمك زيادي مي‌كند. او بيان مي‌كند : امروزه تكنولوژي بسيار عظيم است همان‌طور كه از آن استفاده كني برايت كار مي‌كند اما من هميشه سعي مي‌كنم كه با همه چيز خيلي ساده رفتار كنم و وقتي وارد موسيقي مي‌شود نمي‌توان خود را از آن جدا دانست. من نمي‌خواهم كه صداي من خيلي فني به نظر برسد من مي‌خواهم كه صدا متعلق به خودم باشد چيزي كه من احساس مي‌كنم اين است كه من مجبور نيستم كه عالي به نظر برسم بلكه احساسم مجبور است كه آن را به دام بيندازد. هيچ چيز علمي وجود ندارد، همة آن شور وهيجان است. من به آن اجازه مي‌دهم كه جريان داشته باشد و اگر واقعي باشد باقي مي‌ماند.
نظر منتقدين دی بی دبلیو درباره‌ مارتين اين است كه او مطمئناً پيشرفت‌هاي زيادي كرده است. او پرزرق و برق و اجراكنندة پرشور و حركتي است. فروتني و واقع‌بيني او در مصاحبه‌ها باعث شده كه تنفر داشتن از او غيرممكن باشد اما اي كاش به كمك روبي رزا و دسموندچايلد آثار بهتري را توليد مي‌كرد و همه چيز را اختصاص به رقص پاپ (مثل آهنگ بان بان كه شايد رنجش‌آورترين آهنگ سال باشد) و استفاده از دستگاههاي تجملي لاتيني مثل ترومپت و گيتار اسپانيايي نمي‌داد. آنها معتقدند كه هيچ كس كاملاً به تبحر مارتين بر روي تعداد رقصهاي متنوع او توجه نكرده است. در حالي‌كه صداي خوبي براي خواندن شعرهاي احساساتي و عشقي ندارد و مارسيلي‌ولز  خبرنگار ام تی وی كه در رقابت بين خبرنگاران اين شبكه جايزه برده است ؛ به عنوان يكي از طرفداران ريكي‌مارتين درباره‌ او مي‌گويد: من اكنون 15 سال است كه ريكي‌مارتين را مي‌شناسم و او را به خاطر استعداد، ساده‌دلي و احساس مسئوليت در برابر جامعه تحسين مي‌كنم و با وجود گذشت سالها ريكي هنوز فراموش نكرده است كه از كجا آمده و گاه گاهي كه ضرورت را احساس كند توجه و كمك خود را معطوف پرتوريكو مي‌كند و حضور ر يكي در آگهي‌هاي تبليغاتي پرتوريكو مثال خوبي از روحيه بشردوستانه او است براي كمك به ترقي صنعت گردشگري پرتوريكو بعد از مصيبتهاي فراواني كه متحمل شده‌است.

آلبوم‌ها
Ricky Martin (۱۹۹۱)
Me Amarás (۱۹۹۳)
A Medio Vivir (۱۹۹۵)
Vuelve (۱۹۹۸)
Ricky Martin (۱۹۹۹)
Sound Loaded (۲۰۰۰)
La Historia (۲۰۰۱)
The Best of Ricky Martin (۲۰۰۱)
Almas del Silencio (۲۰۰۳)
Life (۲۰۰۵)

 

زندگی فردی مرکوری خواننده اصلی گروه کویین

ششم‌ سپتامبر ۱۹۴۶ در زنگبار یک‌ زوج‌ زردشتی‌ (از پارسیان هند)‌ به‌ نام‌های‌ جـِر بومی‌ بولسارا، صاحب‌ فرزندی‌ شدند که‌ در ابتدا نامش‌ را فـرّخ‌ گذاشتند امّا خیلی‌ زود به‌ دلیل‌ تلفظ‌ مشکل‌ این‌ نام‌ نزد اطرافیانشان‌ -که‌ تقریباً همگی‌ انگلیسی‌ زبان‌ بودند- نام‌ او را به‌ فردریک‌ (فِرِدی‌) تغییر دادند.پدر فردریک‌ به‌ عنوان‌ تحویلدار دادگاه‌ عالی‌، در‌ استخدام‌ دولت‌ بریتانیا بود. یک‌ سال‌ بعد خانواده‌ او به‌ هندوستان‌ مهاجرت‌ کردند.موقعیت‌ شغلی‌ پدر فِردی‌ و مسافرت‌های‌ پی‌ در پی‌ آن‌ها ایجاب‌ می‌کرد که‌ فِردی‌ به‌ مدرسه‌ شبانه‌ روزی‌ سن‌پیتر در بمبئی فرستاده‌ شود تا بدین‌صورت‌ به‌ ثبات‌ و استحکام‌ شخصیت‌ او لطمه‌ای‌ وارد نیاید. او گاه‌ تا دو سه‌ سال‌ والدینش‌ را نمی‌دید. در اینجا بود که‌ نام‌ او نزد دوستان‌ و سپس‌ نزدخانواده‌اش‌ از فردریک‌ به‌ فِردی‌ تبدیل‌ شد و همین‌جا بود که‌ معلّمانش‌ متوجه‌ استعداد عجیب‌ او در موسیقی‌ شدند.علاقه فراوان فردی به هنر، بخصوص موسیقی موجب شد تا مدیر مدرسه از والدینش بخواهد تا در کلاسهای موسیقی مدرسه نیز شرکت کند. فردی کلاسهای پیانو را با جدیت و علاقه فراوان دنبال می‌کرد و در سال ۱۹۵۸ با دوستانش گروه موسیقی راک به نام The Hectic را تشکیل داد.
زنگبار تا ۱۹۶۴ مستعمره‌ بریتانیا محسوب‌ می‌شد امّا در این‌ سال‌ استقلال‌ خود را به‌ دست‌ آورد. به‌ همین‌ دلیل‌، زندگی‌ برای‌ فردی‌ و خانواده‌اش‌ مشکل‌ شد و آن‌ها تقریباً بادست‌ خالی‌ و تنها با چند چمدان‌ لباس‌ و مقداری‌ خرده ‌ریز راهی‌ اروپا شدند. در سپتامبر همان‌ سال‌ فردی‌ در دانشکده‌ آیل ‌وُرث برای‌ اخذ مدرک‌ عالی‌ در رشته‌ هنر ثبت‌ نام‌ کرد. در ۱۹۶۶ فردی‌ حائز رتبه‌ اول‌ در رشته‌ هنر شد و شروع‌ به‌ گذراندن‌ واحدهای‌ طراحی‌ و گرافیک‌ در دانشکده‌ هنر ایلینگ‌ کرد. همینجا بود که ‌فردی‌ نام‌ فامیلش‌ را از بولسارا به‌ مرکوری‌ تغییر داد.در سال‌ ۱۹۷۰ فردی‌ مرکوری‌، راجر تیلر،برایان می و دوست‌ دیگری‌ به‌ نام‌ مایک‌ گروز، گروه کوئین را تشکیل‌ دادند. اسم‌ گروه‌ پیشنهاد فِردی‌ بود.روز شنبه‌ ۲۷ ژوئن‌ ۱۹۷۰، به‌عنوان‌ روز اوّلین‌ اجرای‌ زنده‌ کوئین‌ به‌ تاریخ‌ موسیقی‌ پیوست‌.بعضی از مشهور ترين آهنگ هاي گروه کوئين عبارت‌اند از: راپسودي بوهمي، ما قهرمانيم و چيز کوچک ديوانه اي که عشق خوانده می‌‌شود.در ۲۳ نوامبر سال‌ ۱۹۹۱، فردی‌ با چاپ‌ بیانیه‌ای‌ اعلام‌ کرد که‌ مبتلا به‌ بیماری‌ ایدز است‌ و درست‌ یک‌ روز پس‌ از آن‌ در ساعت‌ ۷ بعدازظهر، مبارزه‌ وی‌ با مرگ‌ پایان‌ گرفت‌.او در سال‌های‌ آخر، با وجودآگاهی‌ از مرگ‌ زودرس‌ خویش‌، به‌یادماندنی‌ترین‌ کارهایش‌ را خلق‌ کرد.
در اوایل سده ۲۱ میلادی گروه کویین به عنوان دومین گروه پیشتاز موسیقی پس از بیتل‌ها در هزار سال اخیر انتخاب شدند همچنین تک‌آهنگ راپسودی بوهمی نیز به‌عنوان آهنگ منتخب هزاره انتخاب گردید.

کوئین (انگلیسی: Queen) یک گروه راک بریتانیائی است که از دهه ۷۰ تا ۹۰ میلادی بسیار محبوب بود. آهنگ‌های این گروه هنوز هم مورد علاقه دوست‌داران است و از رادیوهای سراسر جهان شنیده می‌شود. فردی مرکوری خواننده اصلی گروه در سال ۱۹۹۱ درگذشت.

اعضا
فردی مرکوری
برایان می
راجر تیلور
جان دیکن

آلبوم‌ها
1973 - Queen
1974 - Queen II
1974 - Sheer Heart Attack
1975 - A Night at the Opera
1976 - A Day at the Races
1977 - News of the World
1978 - Jazz
1980 - The Game
1980 - Flash Gordon
1982 - Hot Space
1984 - The Works
1986 - A Kind of Magic
1989 - The Miracle
1991 - Innuendo
1995 - Made in Heaven

 

بیوگرافی کوتاه خواننده: کریستوفر جی دیویسن معروف به کریس د برگ در پانزدهم اکتبر سال ۱۹۴۸ در آرژانتین متولد شد.او فرزند چارلز و امیلی میباشد و به علت شغل سیاسی پدرش در کودکی سفرهای بسیار انجام داد.او با خانمی زیبا به اسم دایانا ازدواج کرد و صاحب سه فرزند با نام های "روزانا" "هیوبی" و "مایکل" شد.در سال ۱۹۷۱ کریس به لندن سفر کرد و در آنجا شروع به کار خوانندگی کرد.لازم به ذکر است که دختر اول کریس د برگ یعنی روزانا بسیار زیبا است و در یکی از سالها که فعلا در خاطرم نیست زیباترین دختر دنیا انتخاب شد!

 

 

بیوگرافی کوتاه:
نام کامل (انریکو میگوئل ایگلسیاس پریسلر) انریکو کوچکترین پسر خولیو ایگلسیاس، معروف ترین خواننده ی اسپانیایی است که البته پدرش اذعان داشته که دوست داشته پسرش هر کار دیگری را پیش می گرفته تا خوانندگی اگر چه انریکو پسر خولیوی معروف بود اما از همان آغاز رابطه چندان صمیمانه ای با پدرش نداشته زیرا او بیشتر وقتش را در خارج از منزل بوده و همچنین انریکو از اینکه مادرش تنها زن زندگی پدرش نیست ناراحت بود و این شیوه را نمی پسندیده انریکو در هشت می سال هزار و نهصد و هفتاد و پنج در مادرید اسپانیا به دنیا آمد مادرش که روزنامه نگاری به نام ایزابل پریسلر آرتسریا بوده که 8 سال پس از تولد انریکو از پدرش جدا شده است. او در سیزده سالگی پا بهدنیای موسیقی گذاشت که تاکنون بیش از سی میلیون از نسخه های آلبوم هایش به فروش رفته و جالب این است که تنها هفت آلبوم بیرون داده انریکوبه چهار زبان انگلیسی و اسپانیایی و ایتالیایی و پرتغالی تا حالا خوانده است که ترانه های اسپانیایی و انگلیسی او بیشتر مورد استقبال بوده است